بندرعباس هزار و سیصد و هشتاد و نه

می خواهید بدانید چرا بندرعباس پیشرفت نمی کند؟

بندرعباس هزار و سیصد و هشتاد و نه

می خواهید بدانید چرا بندرعباس پیشرفت نمی کند؟

سو گلی

این روزا سوگلی و سوگلی پروری از فاکتورهای موثر در عدم پیشرفت سیستم هاست که باعث کاهش انگیزه می شه .اگه باور ندارین خوب گوش کنید که می خوام قصه شو واستون تعریف کنم.

یکی هست.یکی نیست.زیر آسمون این شهر در همین نزدیکیها توی یه مجموعه نه چندان بزرگ یه سوگلی هست که هر کاری دلش بخواد می کنه.دیر می آد زود میره.دست همه رو تو حنا می ذاره و می ره .سیستمو داغون می کنه و دیگرونو متهم می کنه.اگه دلش هوای سفر کرد فوری واسش یه ماموریت جور می کنند.کارا رو ول می کنه به امون خدا می گن پیگیره.کارا می مونه می گن سرش شلوغه شما پیگیری کنید.اگه زیاد پیگیر باشی می گن شما با هاشون مشکل دارین؟هر چند وقت یه مدت آفتابی نمی شه سراغشو می گیری می گن مریضه. تو روز روشن دروغ می گه می گن از ایشون صادق تر نداریم .وقتی همه می گن روزه و سوگلی میگه شبه آدم بزرگه هم می که شبه.سوگلی زیر چتر حمایت آدم بزرگه داره بزرگ و بزرگتر می شه.دیگه هیشکی دیده نمی شه .همه کم نور شدن و سوگلی پر نور شد. کلاغ قصه ما به خونه اش نرسید اما سوگلی به همه جا رسید.


پول و پارتی

در این شهر جایی هست که عده ای با پول و پارتی ره صد ساله را یک شبه طی کرده اند و همچنان در مسند قدرت حکفرمایی می کنندو نان به نرخ روز خواران هم از این سفره گسترده بهره ای می برند.در این شهر جایی هست که کارکردن فقط مختص کسانی است که پارتی ندارند و به دلیل همین گناه نابخشودنی (نداشتن پارتی) مجبورند فریادهای گوشخراش مدیران نالایق را بشنوند.ساعتهای متمادی کار کنندو دم بر نیاورند.اما از آن طرف پارتی داران در ساعات کاری در خارج از محیط کاری سرگرم خوشگذرانی هستد.و جایی هست که همیشه در پی یافتن مقصرند و تقصیر ها را به دوش دیگران می اندازندو جایی هست که یکی از فشار کاری خفه می شود و دیگری ساعتها با تلفن اداری دستور پخت غذا می دهد.و جایی هست که خط دهنده های اصلی مدیران مالی و اداری اند .و جایی هست که منشی خیلی خوب نقش مدیر عامل را بازی می کند و از مزایای آن بهره میبرد.و جایی هست که متملقان و پاچه خواران همچون بادمجان دور قاب چین حرف اول را می زنند و بیچاره کسانی که پارتی ندارند و پارتی نداران مقصران همیشه روزگارندو باید پاسخگوی همه چیز باشند.

اما روی سخنم با شما پارتی داران است آیا همیشه اوضاع به این منوال می ماند؟یادمان باشد که دنیا دار مکا فات است.یادمان باشد که آه مظلومان خانه ظالمان را زیرو زبر می کند.

اندر حکایت پیشرفت بندرعباس

بندر عباس به عنوان بزرگترین بندر تجاری کشور عملا پیشرفت چندانی نداشته و متاسفانه دلسوز و فریاد رسی نیست.اخیرا بخش خصوصی به رشد قارچ گونه مجتمع های تجاری و ساخت وسازهای بی رویه کمک کرده است.اصولا به بخش فرهنگی و اجتماعی توجهی نمی شود.مشکلات در شهر گریبانگیر مردم شده اما کسی توجهی نمی کند . مدیران شهر از حل مسئله ترافیک میدان قدس عاجز مانده اند و فقط مردم باید تاوان ضعف عملکرد آنها را بدهند.نان در بندرعباس روز به روز بی کیفیت تر می شود اما کسی ککش هم نمی گزد و شاید هم مدیران محترم این شهر نان نمی خورند.بلوار امام حسین به عنوان بزرگرا ه این شهر بدترین آسفالت ممکن را دارد اما کسی صدایش هم در نمی آید .در سیستم های اداری بازار آمروز برو فردا بیا داغ است .مردم در این گرمای 50درجه شهر کلافه و عصبی هستند از وضعیت موجود.اما کسی برای آنها تره هم خرد نمی کند .پاچه خواری و زیر آب زنی در سیستم ها بیداد می کندومدیران هم به جای مدیریت ریاست می کنند و به جای افزایش اطلاعات خود در جهت بهبود سیستم راحت ترین راه ممکن را انتخاب کرده اند و آنهم خط گرفتن از بخشهای مالی و اداری.و متاسفانه بیشترین ضربه ممکن را به این شهر خود بندر عباسی ها وارد می کنند به خاطر روحیه غریب نوازی و گاها حسادت نمی توانند پیشرفت همشهر یان خود را ببینند.و این می شود شهر ما رشد نمی کند. اما روی سخنم با شما همشهریان گرامی است بهتر است به ارزشهای اجتماعی و پیشرفت شهر تان هم کمی فکر کنید .از مدیران بخواهید .از شما حرکت و از خدا برکت.

نظر سنجی

آیا بندرعباسی ها نمی توانند شهرشان را بسازند یا نمی خواهند؟ شما چه فکر می کنید؟

حق و باطل

استاد مطهری در کتاب حق و باطل جملاتی به این مضمون نوشته اند:از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمی زنداما وقتی به راه افتاد سنگباران می شود.

این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است.تا ساکت است مورد تعظیم و تعجیل است اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمیکند بلکه سنگ است که به طرف او پرتاپ می شود و این نشانه یک جامعه مرده است.ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که :متکلم هستند نه ساکت

متحرکند نه ساکن

باخبرترند نه بی خبرتر.