بندرعباس هزار و سیصد و هشتاد و نه

می خواهید بدانید چرا بندرعباس پیشرفت نمی کند؟

بندرعباس هزار و سیصد و هشتاد و نه

می خواهید بدانید چرا بندرعباس پیشرفت نمی کند؟

می گویند.....

می گویند....

تقوا از تخصص لازم تر است.

آن را می پذیرم ...

اما من می گویم

آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست.

شهید چمران

توانمندی های هر مزگان و سهم هرمزگانی ها از آن

در آمدهای سرشار گمرکی .فعالیت های عظیم بندری و توسعه ای.برداشت از منابع گسترده نفتی و گازی . شیلات .خطوط انتقال دیتا همه از توانمندی های خاص هر مزگان است که در کمال تاسف مردم این استان سهم اندکی از آن دارند.با توجه به این همه توانمندی و ایجاد بازار کار اما بومی ها سهم بسیار ناچیزی از آن دارند.بیکاری در بین جوانان بومی بیداد می کند اما بازار کار استان در اختیار غیر بومی هاست .تاید واتر و اسکله نمونه واضح آن است . بسیاری از بومی ها توسط کار فرمایان غیر بومی اخراج شده اند آنهم فقط به این دلیل که کارفرمایان غیر بومی تمایل دارند از نیروهای همشهری خود استفاده کنند.و این موضوع به یک معضل تبدیل شده.در حضور قومیت های مختلف در این استان و سهم آنان در پیشرفت شکی نیست اما چیزی که در این میان به فراموشی سپرده شده و کمتر کسی به آن توجه می کند سهم و حق بومی هاست که در این شرایط اقلیمی در این استان خدمت می کنند .اگر نگاهی اجمالی به بقیه استانهای کشور شود سهم بومی ها همیشه بیشتر است اما متاسفانه اینجا همه چیز بر عکس است .مدتهاست که گزینه بومی بودن در آزمونهای ورودی ادارات استان هرمزگان ملاک نیست و براحتی غیر بومی ها جذب می شوند و حداکثر پس از سه سال به استان خود مهاجرت میکنند که از این لحاظ سیستم ها با کمبود نیرو مواجه می شوند و با ز هم فشار بر نیروهای بومی وارد می شود. متاسفانه در این استان همیشه حق با غیر بومی هاست . در ادارات دولتی این موضوع آشکارا دیده می شود.همکاری روسا و مدیران با غیر بومی ها بیشتر است . بیشترین میزان مرخصی ها مربوط به غیر بومی هاست و من معتقدم همه اینها ناشی از ضعف مدیران و روحیه غریب نوازی بیش از حد و نگاه شهروند درجه دو به هرمزگانی هاست که این مسائل را ایجاد کرده است.

تاکسی در بلاد خارجه

تاکسی در بلاد خارجه

 

وقتی که به شهر نیویورک سفر کنید، جالب ترین بخش سفر شما هنگامی است که پس از خروج از هواپیما و فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید.

اگر یک تاکسی برای ورود به شهر و رسیدن به مقصد بیابید شانس به شما روی آورده است؛ اگر راننده تاکسی شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد با اقبال دیگری روبرو شده اید؛ اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن بگویید بخت یارتان است؛ و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید. خلاصه برای رسیدن به مقصد باید از موانع متعددی بگذرید...

هاروی مک کی می گوید: روزی پس از خروج از هواپیما، در محوطه ای به انتظار تاکسی ایستاده بودم که ناگهان راننده ای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید. سپس کارت کوچکی را به من داد و گفت لطفا به عبارتی که رسالت مرا تعریف می کند توجه کنید. بر روی کارت نوشته شده بود، در کوتاه ترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئن ترین راه ممکن و در محیطی دوستانه شما را به مقصد می رسانم.

من چنان شگفت زده شدم که گفتم نکند هواپیما به جای نیویورک در کره ای دیگر فرود آمده است. راننده در را گشود و من سوار اتومبیل بسیار آراسته ای شدم. پس از آن که راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من کرد و گفت، پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در این جا یک فلاسک قهوه معمولی و فلاسک دیگری از قهوه مخصوص برای کسانی که رژیم تغذیه دارند، هست. گفتم، خیر، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم. راننده پرسید، در یخدان هم نوشابه دارم و هم آب میوه، کدام را میل دارید؟ و سپس با دادن مقداری آب میوه به من، حرکت کرد و گفت، اگر میل به مطالعه دارید مجلات تایم، ورزش و تصویر و آمریکای امروز در اختیار شما است. آنگاه، بار دیگر کارت کوچک دیگری در اختیارم گذاشت و گفت، این فهرست ایستگاه های رادیویی است که می توانید از آن ها استفاده کنید. ضمنا من می توانم در باره بناهای دیدنی و تاریخی و اخبار محلی شهر نیویورک اطلاعاتی به شما بدهم و اگر تمایلی نداشته باشید می توانم سکوت کنم. در هر صورت من در خدمت شما هستم.

از او پرسیدم، چند سال است که به این شیوه کار می کنید؟

پاسخ داد، دو سال

پرسیدم، چند سال است که به این کار مشغولید؟

جواب داد، هفت سال.

پرسیدم پنج سال اول را چگونه کار می کردی؟

گفت، از همه چیز و همه کس، از اتوبوس ها و تاکسی های زیادی که همیشه راه را بند می آورند و از دستمزدی که نوید زندگی بهتری را به همراه نداشت می نالیدم. روزی در اتومبیلم نشسته بودم و به رادیو گوش می دادم که وین دایر شروع به سخنرانی کرد. مضمون حرفش این بود که مانند مرغابی ها که مدام واک واک می کنند، غرغر نکنید، به خود آیید و چون عقاب ها اوج گیرید.

پس از شنیدن آن گفتار رادیویی به پیرامون خود نگریستم و صحنه هایی را دیدم که تا آن زمان گویی چشمانم را بر آن ها بسته بودم. تاکسی های کثیفی که رانندگانش مدام غرولند می کردند، هیچ گاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبی نداشتند. سخنان وین دایر، بر من چنان تاثیری گذاشت که تصمیم گرفتم تجدید نظری کلی در دیدگاه ها و باورهایم به وجود آورم.

پرسیدم، چه تفاوتی در زندگی تو حاصل شد؟

گفت، سال اول، درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسید.

نکته ای که مرا به تعجب واداشت این بود که در یکی دو سال گذشته، این داستان را حداقل با سی راننده تاکسی در میان گذاشتم؛ اما فقط دو نفر از آن ها به شنیدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال کردند. بقیه چون مرغابی ها، به انواع و اقسام عذر و بهانه ها متوسل شدند و به نحوی خود را متقاعد کردند که چنین شیوه ای را نمی توانند برگزینند.

شما، در زندگی خود از اختیار کامل برخوردارید و به همین دلیل نمی توانید گناه نابسامانی های خود را به گردن این و آن بیاندازید. پس بهتر است برخیزید، به عرصه پر تلاش زندگی وارد شوید و مرزهای موفقیت را یکی پس از دیگری بگشایید.

 

برگرفته از سایت مدیران جوان

درد بسیار است

در هرمزگان درد بسیار است و این روزها بزرگترین درد سکوت مدیران رده بالای استان در خصوص تجزیه هرمزگان است. به نظر می رسد کسی به هرمزگان نمی اندیشد.مدیران سفت و سخت میز خود را چسبیده اند مبادا آنرا از دست بدهند حالا اگر در این بین هرمزگان هم تجزیه شد اصولا به آنها ربطی نداردو در اندیشه کوتاه آنان هر چه استان کوچکتر . اداره آن آسانتر. هرگز سعی نکردند که جهانی بیندیشند و منطقه ای عمل کنند.ضعف عمکرد و عدم آگاهی این مدیران است که بعضی ها به فکر تجزیه استان می افتند و هر مزگان را بسیار ضعیف و ناتوان می خوانند.اگر دنیا را آب ببرد این مدیران را خواب برده است.خاطره تلخ جدایی فاریاب از هرمزگان هنوز فراموش نشده که امروز به فکر جدایی جاسک و پارسیان افتاده اند.اگر اوضاع به همین منوال پیش رود و همه بی خیال دست روی دست بگذارند و پی زندگی روزمره روند اوضاع وخیم تر از این خواهد شد . فکر می کنم دیگر باید کاری کرد . امیدی به نمایندگان و مدیران این شهر نیست.هرمزگانی ها هرمزکان را دریابید.وقت آن رسیده که مردم هرمزگان از حقشان دفاع کنند .

نگذاریم هرمزگان تجزیه شود

خبر تاسف برانگیز واگذاری جاسک و پارسیان به استانهای کرمان و فارس دل همه هرمزگانی ها را به درد آورد.و چقدر غم انگیز است که نمایندگان هرمزگان سکوت کرده اند.نمایندگانی که باید مدافعان برحق هرمزگان باشند اما متاسفانه صم و بکم نشسته اند و فقط نظاره گرند.هرمزگان گوشت قربانی نیست که بخواهند آنرا بین همسایگان قسمت کنند.نمایندگان محترم هرمزگان غریب نوازی هم حد و اندازه ای دارد .آیا خوابید یا خود را به خواب زده اید؟ بس است دیگر . بیدار شوید .هرمزگان متعلق به همه هرمزگانی هاست .اگر هرمزگان ضعیف است و اگر پیشرفتی نداشته است .تجزیه آن راه حل مساله نیست بلکه صورت مساله را پاک کردن است.بهتر است به جای تفکر شرم آور تجزیه هرمزگان به فکر راه حل توزیع عادلانه امکانات در این استان باشید.دیگر وقت آن رسیده که گامی در جهت آبادانی هرمزگان بردارید.یادتان باشد که شما با رای هرمزگانی ها به خانه ملت راه یافته ایدو دفاع از حقوق مردم این استان جز وظایف شماست .به نظر می رسد که وظایفتان را فراموش کرده اید.هرمزگانی ها در مقابل این فاجعه سکوت نمیکنندو شما باید پاسخگوی مردم هرمزگان باشید.