بندرعباس هزار و سیصد و هشتاد و نه

می خواهید بدانید چرا بندرعباس پیشرفت نمی کند؟

بندرعباس هزار و سیصد و هشتاد و نه

می خواهید بدانید چرا بندرعباس پیشرفت نمی کند؟

تغییر مهم ترین اصل

همشهریان عزیز بندرعباسی روی سخنم با شما هاست .گذشته ها گذشته .دیروز و خرده فرهنگهای غلط را فراموش کنید.حال را دریابید .میدانم که می توانید شهری آباد بسازید.وقت آن رسیده که کمر همت ببندید و با داراییهای موجود شهری در خور مردمان خونگرم این خطه بسازید.یادمان باشد ما هیچ کم و کسری نسبت به دیگران نداریم .کافی است که تغییری در باور هایمان ایجاد کنیم.عقاید مثبت و سازنده را تقویت کنیم و ازآنها در جهت عملی ساختن رویاهای خود استفاده کنبم.

قدم اول

قدم اول در پیشرفت بندرعباس شناسایی مسائل و مشکلات موجود است.که در این میان عدم آگاهی به حقوق شهروندی و بعضی از خرده فرهنگهای غلط رایج این موارد را تشدید می کند.به اعتقاد من مهمترین مسئله موجود ضعف فرهنگی حاکم است. اینکه بندریها همیشه خود را پایین تر از دیگران (غیر بومی ها) میدانند و نسبت به آنها از اعتماد به نفس پایین تری برخوردارندوارج و قرب ویژه ای برای به اصطلاح سرحدیها یا همان غیر بومی ها قائلند.واین عامل منجر به رشد فزاینده پیشرفت سرحدی ها در این شهر شده است.ود ر همین راستا بندریها پله های موفقیت و ترقی آنها را فراهم می کنند در حالی که خود از قافله عقب مانده اند.و بسیاری از آنها با تخریب همشهریان خود در سیستم های دولتی و خصوصی فضا را برای پیشرفت سرحدی ها فراهم می کنند.

الزام بازنگری در فرهنگ

در فرهنگ بندرعباس به ما آموختند که نجیب و آرام و سر به زیر باشیم .ادب و متانت را همواره سر مشق خود قرار دهیم و دریادل باشیم و ما با این تفکر وارد جامعه شدیم .اما حالا انگار همه چیز عوض شده .و من فکر می کنم ما هم باید تغییر کنیم .باید یاد بگیریم که رفتارو کردار خود را مدیریت کنیم. باید یاد بگیریم با حفظ نجابت و در کمال ادب و احترام جسور باشیم .از حقمان دفاع کنیم .اعتماد به نفس خود را افزایش داده و هشیارانه در جهت پیشرفت حرکت کنیم . فکر می کنم وقت آن رسیده که برای تکان دادن شهر مان اول خودمان را تکان دهیم .یادمان باشد که ما هم می توانیم یکی از بهترین شهرها باشیم  اگر بخواهیم . همهشریان عزیز هرگز خود را دست کم نگیرید .

ساکنین بندرعباس از شهرهای اطراف مانند میناب .رودان .بندرلنگه .حاجی آباد و بخشهای فین وسیاهو هستند.چبزی که زیاد در این شهر به چشم می خورد این است که متاسفانه وفاق و اتحاد بین این افراد جهت ساختن و آباد کردن شهر وجود ندارد و هر یک به نوعی ساز خود را می زنندو این عاملی است که فضا را برای پیشرفت دیگران به سرعت مساعد می کند و بندریها همچنان از قافله عقب می مانند.یکی از موضوعاتی که برای من خیلی عجیب است و نمی دانم ریشه آن کجاست حس خود کم بینی و حقارتی است که وجود دارد .بندریها غریب نواز هستند و همیشه خود را پایین تر از به اصطلاح سر حدی ها می دانند .حتی در اقشار تحصیل کرده این موضوع به چشم می خورد .با سرحدی ها به عنوان شهروند درجه یک بر خورد می کنند و با همشهری های خود رفتاری متفاوت دارند و آنها را شهر وند درجه دو می دانند و حریم ها را رعایت نمی کنند.من خودم بار ها این موضوع را تجربه کرده ام .هر وقت فارسی صحبت می کنم همه چیز کاملا تغییر می کند .در یکی از ادارات این شهر شاهد بودم که مدیر بومی آن اداره که خیلی به اصطلاح خود بومی گرا بود با بومی ها و همشهریان خود رفتاری در سطح پایین داشت .و رفتارش را این گونه توجیه می کرد که ما همه همشهری و هم خانواده ایم و با هم این حرفها را نداریم .

بالاخره انتظار به پایان رسید و خداوند ابرها را امر باریدن داد و بغض آسمان ترکید و بارش باران آغاز شد.

خدارو هزار بار شکر که درای رحمتشو به روی شهر ما هم باز کرد.

امروز بارون چهره شهرو عوض کرده.درختا خوشحالند .آدما مهربون تر شدن.انگار بارون با اومدنش کینه ها رو از بین می بره.